ابو البختری (عاص بن هشام)
ابوالبخترى، عاص بن هشام(یا هاشم) نام یکی از سران مشرك قريش است. وی علی رقم مخالفت با دعوت پیامبر اسلام همواره موضع گیری ملایمی نسبت به مسلمانان داشت و به همین جهت بود که پیامبر در جنگ بدر به مسلمانان دستور دادند که کسی حق ندارد او را بکشند. نام او در شأن نزول برخی از آیات قرآن در مذمت رفتار مشرکان دیده می شود.
محتویات
شناختنامه
ابوالبختری عاص بن هشام(یا هاشم) یکی از سران مشرکان قریش در زمان رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود.
مدارا در دشمنی با رسول خدا
ابوالبختری اگر چه همراه با دیگر مشرکان قریش با دعوت رسول خدا مبارزه می کرد اما اقدامات او نسبت به دیگر مشرکان قریش از نرمش و مدارای بیشتری برخوردار بود. از جمله اینکه با طولانی شدن محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب ابوالبختری به همراه چند نفر دیگر پیمان نامه مشرکان درباره محاصره مسلمانان را نقض کردند. و در زمانی که در دارالندوه پیشنهاد قتل رسول الله به میان آمد او از سران قریش خواست تا به اخراج ایشان از مکه بسنده نمایند.
تمسخر پیامبر
حمایت بنی هاشم از پیامبر صلی الله علیه و آله باعث شد که قریش نتوانند اقدام خشونت باری علیه ایشان انجام دهند به همین دلیل ایشان را به جادوگرى و كهانت و جنون و شاعرى متهم کردند تا مانع پیروی مردم از ایشان شوند. یکی از آن مسخره کنندگان ابو البخترى عاص بن هشام بود.
مرگ
ابوالبختری در جنگ بدر در سپاه مشرکان حاضر بود. اما رسول خدا به ابوالبختری امان داد و مسلمانان دستو ر داد او را نکشند. یکی از مسلمانان به نام مجذّر بن زیاد خود را به ابوالبختری رساند و و به او اطلاع داد که رسول خدا به او امان داده است و از او خواست تا تسلیم شود. ابوالبختری از مجذر خواست تا به دوستش جناده بن ملیحه نیز امان داده شود اما مجذّر نپذیرفت و ابوالبختری خشمگین شد و به او حمله کرد ولی به دست مجذر کشته شد.
ابوالبختری در شأن نزول آیات
از آنجا که ابوالبختری یکی از سران مشرک قریش بود نامش در چندین آیه از قرآن کریم
- برخى از مفسران نزول آيات 90 تا 93 از سوره حجر را درباره او و برخی دیگر از مشرکان قریش دانسته اند. در این آیات آمده است: «كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمينَ.الَّذينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضينَ. فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعينَ. عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ»؛همانگونه كه(عذاب را) به آن تقسيم كنندگان فرود آورديم. آنكسان كه قرآن را به چند پاره تقسيم كردند. پس سوگند به پروردگارت كه از همه شان بگرد هم بازخواست كنيم. در باره كارى كه می کردند.
در این آیات خداوند «مقتسمین» را مذمت فرموده است.در باره اینکه «مقتسمین» به چه معناست و اشاره به چه افرادی دارد اقوال مختلفی بیان شده از جمله:
- سران کفّار باشند که نیروهایى را در ایام حج بر سر جاده ها و ورودى هاى مکّه تقسیم مى کردند، تا به مسافران بگویند که شخصى به نام محمّد (ص) ادّعاهایى دارد، مبادا به سخنان او گوش فرا دهید. آنان پیامبر را کاهن و ساحر و مجنون معرّفى مى کردند.
- گروهى که قرآن را در میان خود تقسیم کردند، تا هر یک مشابه بخشى از قرآن را بیاورند.
- کسانى که به بخشى از قرآن عمل و بخشى را رها مى کردند...
برخی مفسران ابوالبخترى را یکی از «مقتسمین» دانسته اند
- همچنین طبق برخی نقلها آیه اول سوره محمد درباره ابوالبختری و تعدادی دیگری از مشرکان مکه نازل شده است: «الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»؛ خدا اعمال كسانى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند باطل ساخته است.
- همچنین آیه 30 از سوره انفال درباره او و همدستانش از مشرکان قریش که در دارالندوه درباره چگونگی مبارزه با رسول خدا گفتگو می کردند نازل شد: « وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ»؛ و آن هنگام را به يادآور كه كافران درباره تو مكرى كردند تا در بندت افكنند يا بكشندت يا از شهر بيرون سازند. آنان مكر كردند و خدا نيز مكر كرد و خدا بهترين مكركنندگان است.
طبق برخی از نقلها پیشنهاد اخراج رسول خدا از شهر از سوی ابوالبختری مطرح شده است.
- طبرسی در مجمع البیان نام ابوالبختری را در زمره کسانی بیان داشته که در روز بدر اموالشان را برای مبارزه با مسلمانان صرف نموده و سپاه مشرکان را اطعام نمودند و آیه 36 سوره انعام درباره ایشان نازل شد : «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ يُحْشَرُون» كافران اموالشان را خرج مى كنند تا مردم را از راه خدا بازدارند. اموالشان را خرج خواهند كرد و حسرت خواهند برد، سپس مغلوب مى شوند. و كافران را در جهنم گرد مى آورند.
- طبق نقلی از ابن عباس آیات 90 تا 95 سوره اسراء نیز درباره بوالبختری و تعدادی دیگر از مشرکان قریش نازل شد: «وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً. أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجيراً . أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبيلاً. أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً. وَ ما مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى إِلاَّ أَنْ قالُوا أَ بَعَثَ اللَّهُ بَشَراً رَسُولاً . قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً»؛ و گفتند: ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد تا آنكه از زمين براى ما (به اعجاز) چشمه آبى بيرون آرى. يا آنكه تو را باغى از خرما و انگور باشد كه در ميان آن باغ نهرهاى آب جارى گردانى. يا آنكه بنا بر پندار و دعوى خودت پارهاى از آسمان را بر سر ما فرود آورى يا آنكه خدا را با فرشتگانش مقابل ما حاضر آرى. يا آنكه خانه اى از زر (و كاخى زرنگار) دارا باشى يا آنكه بر آسمان بالا روى و باز هم هرگز ايمان به آسمان رفتنت نياوريم تا آنكه بر ما كتابى نازل كنى كه آن را قرائت كنيم. بگو: خداى من منزه است (از آنكه من، او يا فرشتگان او را حاضر سازم) آيا من فرد بشرى بيشترم كه (از جانب خدا) به رسالت آمده ام؟ و مردم را چيزى از (هدايت و) ايمان بازنداشت وقتى كه هدايت (قرآن) بر آنان آمد جز اين (خيال باطل) كه گفتند: آيا خدا بشرى را به رسالت فرستاده است؟ بگو: اگر فرشتگان را در زمين مسكن و قرارگاه بودى ما هم فرشته اى را از آسمان به رسالت بر آنها مى فرستاديم (كه رسول بايد از جنس امت باشد و گرنه حجت و معجزش پذيرفته نشود).
- یکی دیگر از آیاتی که نام ابوالبختری در شأن نزول تنها دیده می شود آيه 66 سوره حج است که درباره ناسپاسى کافران و انكار نشانههاى قدرت و وحدانيت خداوند از سوى ايشان است: «وَ هُوَ الَّذي أَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُور»؛ و اوست كه شما را زنده گردانيد سپس مى ميراند دگر باره زندهتان مى گرداند؛ به راستى آدمى ناسپاس است.
پانویس
- ↑ أنساب الأشراف،ج1،ص:147
- ↑ أسدالغابة،ج2،ص:314
- ↑ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج4، ص: 826
- ↑ تاريخ ابن خلدون/ترجمه متن،ج1،ص:396
- ↑ أنساب الأشراف،ج1،ص:146
- ↑ الجامع لأحكام القرآن، ج10، ص: 58
- ↑ نک: الجامع لأحكام القرآن، ج10، ص: 58
- ↑ الجامع لأحكام القرآن، ج16، ص: 223
- ↑ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج4، ص: 826
- ↑ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج4، ص: 826
- ↑ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج4، ص: 832
- ↑ مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج6، ص: 678
- ↑ الجامع لأحكام القرآن، ج12، ص62.
منابع
- أسد الغابة فى معرفة الصحابة، عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد الجزرى(م 630)، بيروت، دار الفكر، 1409/1989.
- كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279)، تحقيق سهيل زكار و رياض زركلى، بيروت، دار الفكر، ط الأولى، 1417/1996.
- العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آيتى، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول، 1363ش.
- مجمع البيان فى تفسير القرآن،طبرسى، فضل بن حسن، تهران:ناصر خسرو، چ3، 1372 ش.
- الجامع لأحكام القرآن، قرطبى محمد بن احمد، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چ اول، 1364 ش.